ناصرالدینشاه قاجار (25 تیر 1210-در تبریز - 12 اردیبهشت 1275) که پیش از پادشاهی ناصرالدین میرزا خوانده میشد، معروف به سلطان صاحبقران و بعد شاه شهید، چهارمین شاه از دودمان قاجار ایران بود. وی طولانیترین مدت شاهی را در میان دودمان قاجار دارا است. او همچنین اولین شاه ایرانی بود که خاطرات خود را منتشر کرد.
زندگی
ناصرالدین، فرزند محمد شاه قاجار و مهد علیا دختر امیرمحمدقاسمخان قاجار قوانلو (پسر سلیمانخان اعتضادالدوله) از همسرش بیگمجانخانم دختر فتحعلی شاه قاجار و بدرجهانخانم. در روز ششم صفر سال 1247 هجری قمری در دهکده? کهنمیر از توابع تبریز متولد شد. در هنگام تولد، پدرش به همراه پدربزرگش عباس میرزا سرگرم مبارزه با ایلات سرکش شمال شرق خراسان بودند
دوران ولیعهدی
در دوران خردسالی و نوجوانی ناصرالدینشاه، کشاکش و اختلاف دائمی مهدعلیا و محمد شاه سایه انداخته است. به دلیل این روابط تیره، برخورد محمدشاه با فرزندش سرد و بیمحبت بود. باوجود چنین روابطی، در سال 1251 هجری قمری و پس از درگذشت پسر بزرگ محمدشاه، او ناگزیر تصمیم به انتصاب ناصرالدین به مقام ولیعهدی گرفت. تصمیم وی با مخالفت برادران و عموهایش روبهرو شد. طایفه? قاجار دولو نیز که از دیرباز در رقابت با قاجارهای قوانلو بر سر تاج و تخت قاجار به سر میبرد، با این انتصاب که تضمینکننده? ادامه? سلطنت قوانلوها بود، مخالفت ورزید. از طرفی محمد شاه نیز آگاهی داشت در صورت سپردن منصب ولایتعهدی به برادران یا عموهایش (کسانی مانند بهمن میرزا و قهرمان میرزا که نامزد روسها برای ولیعهدی قاجار بود) سلطنت خود را در خطر سرنگونی به دست آنان قرار خواهد داد. بنابراین علیرغم میل خود، فرمان ولیعهدی ناصرالدین میرزا را صادر و به تبریز ابلاغ کرد. سال بعد، نیکلای اول در ایروان با ولیعهد ایران ملاقات کرد.
خبر درگذشت پدرش محمدشاه را در سال 1228 هجری شمسی هنگامی که در تبریز بود شنید، سپس به یاری امیرکبیر به پادشاهی رسید و بر تخت طاووس نشست که البته پس از مدتی حکم اعدام امیرکبیر را در حالت مستی امضا نمود.
ناصرالدین شاه برای حفظ مناطق شرقی ایران، بهویژه منطقه? هرات کوشش کرد ولی پس از تهدید و حمله? بریتانیا به بوشهر ناچار به توقف این فعالیتها شد. فرستاده? وی قرارداد پاریس را امضا کرد. در دوران سلطنت او بهویژه پس از ترور ناموفق وی توسط یک بابی، محدودیت بهائییان و بابیها در ایران افزایش یافت.
جلوس بر تخت سلطنت
هنگامی که محمد شاه قاجار که سالها با بیماری نقرس دست به گریبان بود در شوال 1264 در 42 سالگی از دنیا رفت، کشور گرفتار شورش بود و تنها بخش آرام ایران آذربایجان شمرده میشد. در این زمان ناصرالدین میرزای ولیعهد -که آن زمان شانزدهساله بود-در تبریز به سر میبرد و مدعیان پادشاهی از هر سو سر برآورده بودند. حاجی میرزا آقاسی وزیر محمد شاه که توانایی آرام نگاه داشتن تهران را نداشت به حرم عبدالعظیم پناهنده شد و بست نشست. در این زمان ناصرالدین میرزا با پشتیبانی میرزاتقیخان امیرنظام (امیرکبیر آینده) راهی تهران شد و پیش از رسیدن به شهر میرزاتقیخان را لقب اتابک اعظم داد و او را صدراعظم خود گردانید. با رسیدن به تهران در همان سال ناصرالدین شاه به پادشاهی ایران رسید.
ناصرالدین شاه در 14 شوال 1264 بر تخت نشست و از آن پس تا زمان مرگش در جمعه 17 ذیالقعده? 1313 شاه ایران بود.
صدارت امیرکبیر
امیرکبیر روی هم رفته سه سال و سه ماه بر سر کار صدراعظمی بود. نخست به اصلاح خرابیها و سرکوب گردنکشان پرداخت. در خراسان سالار پسر الهیارخان آصفالدوله صدراعظم فتحعلی شاه در پایان پادشاهی محمد شاه سر به شورش برداشتهبود. امیرکبیر سلطان مراد میرزای قاجار را برای سرکوبی وی فرستاد که پس از سه سال کشمکش سرانجام این غائله با کشتهشدن سالار پایان یافت. در گیر و دار این رویداد که مشهد در محاصره? نیروهای دولتی بود، روسیه و بریتانیا پیشنهاد میانجیگری دادهبودند که امیر نپذیرفته و گفته بود که «مشهدیان ترجیح میدهند که بیست هزار تن از ایشان کشته شوند تا اینکه شهر به توسط خارجی به تصرف شاه درآید». همچنین در زمان او سران بابی سرکوبشده و خود باب نیز تیرباران شد.
میرزا تقی خان امیر کبیر
هنگامی که امیر و شاه به تهران رسیدند شمار ارتش ایران تنها 300 تن بود. امیرکبیر که خود سپهسالار کل ایران بود به نظم و ساماندهی سپاه پرداخت و برای آموزش ارتشیان اقدام به استخدام آموزگار از خارج نمود و به صنعت اسلحهسازی رونق داد. او همچنین فرمان حذف لقبهای اضافی در نامهنگاریها را داد و به فرمان او حتی خود وی را نیز تنها با لقب جناب میخواندند. وی همچنین تلاش کرد جلوی رشوهخواری را بگیرد و به درآمد کارکنان دولت سامان دهد. او که خزانه? دولت را تهی از دارایی میدید راه را بر مستمری گزاف و بیحساب ملایان، شاهزادگان و چاپلوسان بست و اینگونه از مخارج دولت بسیار کاستهشد. او همچنین به مالیات و بازرگانی سر و سامانی بخشید. وی صنعتگران را تشویق میکرد و گروهی را برای آموختن صنعت روز جهان به اروپا فرستاد. همچنین او در راه پیشرفت کشاورزی نیز کوشش بسیار کرد. او همچنین به آوردن آموزگار از بیرون از کشور، نشر روزنامه و ترجمه? کتابهای بیگانه و بنیادگذاری دارالفنون برای آموزش پزشکی، فن جنگ و زبانهای بیگانه دست زد، اگرچه گشایش دارالفنون اندکی پس از برکناری او در 5 ربیعالاول 1268 (قمری) روی داد.
امیرکبیر از نفوذ روسیه و بریتانیا در ایران کاست و برای نمونه در زمانی که اردوی شاهی از تبریز راهی تهران بود، کنسول بریتانیا پیشنهاد کردهبود که پشتیبانی از جان ارمنیان را بر عهده گیرد، ولی امیر نپذیرفته و گفته بود که پشتیبانی از شهروندان ایرانی وظیفه? دولت ایران است.
امیر کبیر به زیباسازی تهران و پیشرفت پایتخت نیز کوشید، در این راستا دست به ساخت بازار امیر و کاروانسرای امیر و تیمچهای نو زد. همچنین به پاکیزگی گرمابهها رسیدگی کرد و در اندیشه? کشاندن بخشی از آب رود کرج برای آشامیدن مردم تهران بود که دوره? زمامداریاش به پایان رسید و این طرح و دیگر اندیشههایش ناکام ماند.
اقدامات امیر کبیر که به سود توده? ایرانیان و به زیان شاهزادگان، دارایان، ملاها و اشراف بود خشم این دستهها را برانگیخت و چون امیر جلوی دستاندازی مهد علیا را نیز در کارهای کشور گرفتهبود اینان به گرد او جمع شدند. مهد علیا میکوشید تا میرزا آقاخان نوری را که در آن زمان وزیر لشکر بود جایگزین امیر کبیر نماید. پس شاه را انگیزاندند تا امیر را کنار بزند، اگرچه شاه جوان در آغاز پایداری نمود. از 1267 قمری میان شاه و امیر کبیر اندکاندک به هم میریخت و شاه دچار بدگمانی به صدراعظمش میشد. اختلاف نظر میان شاه و امیر بالا میگرفت، برای نمونه یک بار شاه یکی از برادرانش را به فرمانروایی قم فرستاد ولی امیر او را بازگرداند و شاه که دلش از این کار امیر کبیر تیره شده بود او را باز به قم فرستاد. این گونه بود که شاه امیر کبیر را از صدر اعظمی کنار گذارد و او را به فرمانروایی کاشان گمارد. ولی کمی پس از آن که سفیر روسیه دست به اقداماتی نظامی به ظاهر به سود امیر کبیر زد، ناصرالدین شاه که بیمناک شدهبود امیر را به باغ فین در کاشان فرستاد و چندی پس از آن به فرمان شاه دلاک حمام را به زدن رگهای امیر کبیر واداشتند. این رویداد در ربیعالاول 1268 قمری رخداد.
صدارت نوری
در سال 1268 قمری، میرزا آقاخان نوری که لقب اعتمادالدوله را داشت به صدارت رسید. او اصلاحات امیرکبیر را بازایستاند و کارگزاران او را برکنار و خویشان و آشنایان خود را بر سر کار نهاد. همچنین مستمری کسانی که در زمان امیرکبیر از ایشان باز گرفته شده بود باز به راه گشت. در این زمان میان عثمانی و بریتانیا با روسیه جنگ درگرفته بود و هر سه? این دولتها میخواستند ایران را در کنار خود داشته باشند ولی دولت بیخبر ایران از اختلاف میان این قدرتها سودی نبرد. اعتمادالدوله در آغاز به همراهی و هواداری از بریتانیا شناخته شده بود ولی چون نامه? تندی به سفیر این کشور نوشت در ربیعالاول 1272 (قمری) سفیر از او رنجیده و از تهران بیرون رفت و کوششهای سفیر فرانسه هم برای آشتی آنان به جایی نرسید. در این زمان حسامالسلطنه والی خراسان به هرات لشکر کشید و بیتوجه به تهدیدهای بریتانیا در صفر 1273 قمری این شهر را به ایران بازگرداند. میرزا آقاخان اعتمادالدوله که از دشمنی بریتانیا بیمناک بود برای آشتی با آن کشور فرخ خان امینالدوله? کاشانی را برای گفتگو با بریتانیا نخست به استانبول و سپس به پاریس فرستاد. در پاریس، بریتانیا شرط بازگردانی روابط میان دو کشور را به حال عادی برکناری اعتمادالدوله تعیین نمود. امینالدوله نیز کوشید تا از ناپلئون سوم امپراتور فرانسه برای میانجیگری میان ایران و بریتانیا یاری بگیرد. سرانجام بریتانیا که گفتگو را بیهوده میدید در ربیعالثانی 1273 جزیره? خارک را اشغال کرد و تا اهواز پیشروی نمود. این چنین بود که کار به پذیرش معاهده? پاریس میان دو کشور انجامید که بر پایه? آن بریتانیا سپاهیان خود را بندرها و شهرهای ایران بیرون میبرد و ایران نیز استقلال افغانستان را به رسمیت میشناخت و نیز در حل اختلافاتش حکمیت بریتانیا را میپذیرفت. این معاهده سبب افزایش نفوذ سیاسی بریتانیا در ایران گردید.
صدارت سپهسالار
با برکناری اعتمادالدوله شاه دیگر کسی را تا سال 1281 (قمری) به صدراعظمی برنگزید و وزارتخانههای مستقل به صورت هیاتی که ریاستش را میرزا جعفرخان مشیرالدوله بر عهده داشت کشور را اداره میکردند. در 1281 شاه میرزا محمد خان قاجار را با لقب سپهسالاری به صدارت برگزید که او تا سال 1284 (قمری) بر این جایگاه ماند. پس از آن شاه وی را کنار گذارد و وزیر مالیه آن زمان میرزا یوسف خان مستوفیالممالک را بی آنکه رسماً صدر اعظم گرداند بدین کار گمارد.
در 1287 (قمری) که ناصرالدین شاه به سفر عتبات رفته بود با سفیر کبیر ایران در عثمانی -میرزا حسین خان قزوینی که لقب مشیرالدوله داشت - دیدار کرده و به تواناییهای او پیبرد؛ پس او را به ایران فراخواند و وزارت عدلیه را بدو سپرد. پس از چندی که مستوفیالممالک کنارهگیری کرد وی به صدارت رسید و سپهسالار خوانده شد. او اصلاحات امیر کبیر را پیگرفت، به سازماندهی ارتش پرداخت، و کوشید تا در ایران حکومت قانون را برقرار سازد. همچنین وی برای شناساندن پیشرفت جهان شاه را به سفر فرنگ انگیزاند که سرانجام این سفر در 1290 (قمری) انجام پذیرفت.
در زمان سپهسالار امتیاز راه آهن ایران را از رشت به تهران برای 50 سال به بارون رویتر انگلیسی واگذاشتند. همچنین بر پایه? اعتبارنامهای حق استفاده از همه? منبعهای اقتصادی چون معدنها، جنگلها، بنیادگذاری بانک، تلگراف و... بدو واگذار میشد ولی اندکی پس از آن این اعتبارنامه لغو شد و برای دلجویی از رویتر در 1306 (قمری) امتیاز بانک شاهنشاهی به درازای 60 سال بدو واگذار شد.
با بازگشت شاه از فرنگ مخالفت درباریان و ملایان با سپهسالار که مردی اصلاحطلب بود بیشتر شد و سرانجام شاه او را واداشت تا از کار کناره گیرد. شاه هنگامی که به تهران رسید مستوفیالممالک را به جای او گماشت و به میرزا حسین خان نیز وزارت امور خارجه را سپرد. در 1291 (قمری) نیز بدو لقب سپهدار اعظم و نیز مقام وزارت جنگ را داد. سپهسالار در پستهای تازهاش نیز کوشید به بهبود وضع نابهسامان آن روزگار بپردازد ولی چون شاه حسن نیت نداشت کوششهایش به جایی نرسید.
صدارت امینالسلطان
با مرگ میرزا یوسف مستوفیالممالک شاه صدر اعظمی را به میرزا علی اصغر امینالسلطان سپرد. این مرد کوششی در راه اصلاحات نکرد و آن چه کرد در راه استواری جایگاه خویش و خشنودی شاه بود. وی ناصرالدین شاه را به سومین سفر اروپاییاش برد. در زمان او انگلیسیها امتیازات فراوانی را چون حق گشایش قمارخانه و لاتاری، از دربار ایران گرفتند. همچنین امتیاز خرید و فروش توتون و تنباکو و انفیه در درون و بیرون ایران به شرکتی انگلیسی به درازای 50 سال و به شرط پرداخت سالیانه 15 هزار لیره? انگلیسی و یک چهارم سود خالص آن شرکت واگذار شد. این امتیاز در سفری که ذکرش رفت به انگلیسیها داده شد ولی بر امتیازنامه? آن در رجب 1308 (قمری) دستینه نهاده شد. اگرچه در بازگشت به ایران شاه امتیاز لاتاری و قمارخانه را لغو نمود.
همچنین انحصار دخانیات ایران به دست شرکت رژی در 1308 (قمری) انجام پذیرفت. در این زمان مردم ایران که با کشورهای اروپایی کمکم آشنا میشدند و روزنامهها و جراید فارسیزبانی که در بیرون از کشور چاپ میشد به دستشان میرسید و بر آگاهی ایشان میافزود به مخالفت با قراردادی که پیشتر از آن سخن گفتیم پرداختند و در این میان روحانیت شیعه نیز با این قرارداد به مخالفت پرداختند و کوششهای امینالسلطان برای تطمیع ایشان به جایی نکشید. در تهران میرزا حسن آشتیانی و در عتبات میرزا محمدحسن شیرازی رهبری این اعتراض را داشته و فتوای تحریم دخانیات را دادند و خواستار لغو آن قرارداد شدند. سرانجام شاه و صدر اعظم کوتاه آمدند و در 16 جمادیالاول 1309 (قمری) آن امتیازنامه را لغو نمودند.
رخداد رژی سبب این شد که مردم بفهمند که با پافشاری میتوانند حق خود را از دولت دریافت دارند و این پیشگام رویدادهای زمان مظفرالدین شاه قاجار گردید. ولی این رویداد بار منفیای هم برای ایرانیان داشت و آن اینکه دولت ناچار شد برای پرداخت خسارت به شرکت انگلیسی دخانیات مبلغ 500 هزار لیره از بانک شاهی قرض کرده و بدان شرکت بپردازد، این نخستین وامی بود که ایران از کشوری بیگانه میگرفت و پس از آن بود که گرفتن وامها از روسیه و انگلستان آغاز شده و بر فشار اقتصادی از یکسو و رخنه? روزافزون این دو کشور در امور درونی ایران افزود.
در سالهای پایانی پادشاهی ناصرالدین شاه فساد و رشوهخواری در کشور رو به افزایش گذاشته بود. امینالسلطان نیز فردی چیره بر شاه و نیرومند در کشور بود و اجازه? اصلاحات به کسی نمیداد. گرداندن کشور در زمان او بر عهده? شورایی بود که سرشناسترین اعضای آن خود او، کامران میرزا پسر شاه، نایبالسلطنه و حکمران تهران؛ و میرزا علیخان امینالدوله وزیر رسائل و اوقاف بودند. در میان اینان امینالدوله مردی اصلاحطلب و کاردان بود، ولی نیرویی نداشت و همآورد امینالسلطان شمرده میشد و سرانجام هم چند ماه پیش از کشتهشدن شاه در 1313 (قمری) امینالسلطان وی را به پیشکاری آذربایجان به تبریز فرستاد تا او را از پایتخت دور نگاه دارد.
در این زمان و با توجه به فساد کامران میرزا و امینالسلطان و نیز پیروزی در رویداد رژی بر ناخرسندی توده از دستگاه فرمانروایی افزوده میشد. در این میان چهرههایی نیز در درون و بیرون کشور به برانگیختن مردمان میکوشیدند و از آن جرگه خود امینالدوله، شیخ هادی نجمآبادی، سید جمالالدین اسدآبادی، و نیز میرزا ملکم خان بودند. میرزا ملکم در لندن به نشر روزنامه? قانون پرداخت و خواهان برپایی حکومت قانون و دگرگونی وضعیت در ایران شد و از ستمهای فرمانروایی خودکامه? قاجار داد سخن داد. از آن جا که سخنانش رنگ عامیانه داشت در مردم ایران اثر بسزایی نمود.
مرگ
در آستانه? مراسم پنجاهمین سال تاجگذاری در سال 1275 هجری خورشیدی (17 ذیالقعده1313 هجری قمری) به دست میرزا رضای کرمانی یکی از پیروان سید جمال الدین اسدآبادی و به تحریک او[3] در حرم شاه عبدالعظیم در شهر ری ترور شد. او در هنگام ترور پنجاهمین سالگرد سلطنت خویش را جشن میگرفت. وی در زیارتگاه شاه عبدالعظیم در شهر ری در نزدیکی تهران دفن است. سنگ قبر یک پارچه? مرمری وی که تمثال کامل وی بر آن حکاکی شده هماکنون در موزه? کاخ گلستان در تهران نگهداری میشود و به یکی از شاهکارهای کندهکاری دوره قاجار معروف است.
گفته میشود ریوولور استفاده شده برای ترور وی بسیار کهنه و فرسوده بودهاست. به همین دلیل شاید اگر وی پالتوی ضخیمتر پوشیده بود یا از فاصلهای دورتر به وی شلیک شده بود او از این سو قصد جان سالم به در میبرد. گفته شدهاست که آخرین کلمات وی اینها بودهاند:« من بر شما جور دیگری حکومت خواهم کرد اگر زنده بمانم »
ماجرای تنباکو
وی در سال 1269(1309) طی قراردادی مالکیت صنعت تنباکو را به جرالد تالبوت انگلیسی واگذار کرد. اما بعدها با صادر شدن فتوای میرزا محمد حسن شیرازی و میرزا حسن آشتیانی که کاشت و تجارت و مصرف تنباکو را ممنوع کرده بود مجبور به لغو آن گردید. این فتوا حتی اثراتی بر زندگی شخصی وی نیز داشت تا جایی که همسران وی او را از مصرف تنباکو باز داشتند. شاه هنگامی ناچار به لغو این حکم شد که میرزا حسن آشتیانی در برابر یکی از دو راهی که شاه پیش پای او گذاشتهبود -یعنی یا کشیدن قلیان در جلو چشم همه و یا ترک ایران- دومی را پذیرفت. پس مردم تهران به شور درآمده به دنبال او راهی شدند. هنگامی که کارگذاران شاه کوشیدند تا او را به زور وادار به کشیدن قلیان کنند سید محمد رضا طباطبایی خشمگین شده و به شاه و نایبالسلطنه دشنام داده بود. این رویداد مردمان را به هیجان آورد و ایشان به گرد ارگ شاه ریختند. درگیری پیش آمد و چند تنی کشتهشدند. هنگامی که زنان شاه نیز پریشان شدند شاه سرانجام تسلیم شد و نشست میان روحانیان معترض و دولتیان برگذار شد که نتیجه آن لغو امتیاز بود. البته برای پرداخت جریمه? این لغو امتیاز ایران ناچار شد از انگلیسیها وام بگیرد که این نخستین وامی بود که ایران از یک کشور بیگانه میگرفت.
وی در تلاشی دیگر برای دادن امتیازاتی به اروپاییان مالکیت گمرک ایران را به پاول جولیوس رویترز (بنیان گزار خبرگزاری رویترز) واگذار کرد.
میرزا ملکمخان
در روزگار این پادشاه آزادیخواهان و اصلاحطلبان نیز گرفتار آزار و شکنجه بسیار بودند. برای نمونه میرزا یوسف خان مستشارالدوله را به زندان قزوین افکندند و کتابی را که نگاشته بود بر سرش کوفتند. یا میرزا محمد علی خان همدانی فریدالملک از پیروان میرزا ملکم خان که منشی سفارت ایران در لندن بود به سال 1308 (قمری) گرفتار شد و سه ماه را در قزوین در کند و زنجیر گذراند. همچنین میرزا محمد حسین خان ذکاءالملک(میرزای فروغی) به جرم نوشتن مقالهای برای روزنامه قانون مورد پیگرد قرار گرفت. شمار بسیاری نیز در راه آزادیخواهی در روزگار او جان سپردند. یکی از بزرگترین ترویجدهندگان آزادی و حکومت قانون میرزا ملکم خان بود که پیروانش کوششهای بسیاری را برای گسترش آزادیخواهی مینمودند. از دیگر کسانی که در این راه به بند افتادند حاج سیاح محلاتی و میرزا جعفر حکیم الهی بودند. تنها با کشته شدن ناصرالدین شاه در 1313 (قمری) بود که از فشار بر آزادیخواهان اندکی کاستهشد. در زیر فشار خودکامگی شاه آزادیخواهان نامهای بیامضا برای شاه فرستاده بودند که در آن شاه را برای نابودی و سرکوب اصلاحطلبانی چون امیر کبیر و پر و بال دادن به تاراجگران و ستمگران نکوهیدهبودند. در این نامه به شاه درباره? عواقب اعمالش هشدار داده بودند. همچنین در زمان این پادشاه چسباندن اعلامیههای تند و تیز در بر علیه شاه در شهرهای تهران و تبریز رواج داشته است. همچنین هنگامی که حاج سیاح و میرزا رضای کرمانی در زندان شاه بودند هواداران ایشان به وسیله? زنی دو نامه به خوابگاه او انداخته بودند و وی را تهدید کرده بودند که اگر دست به کشتن زندانیان بزند او را ترور خواهند کرد. شاه هنگامی که نتوانسته بود نویسنده? نامه را بیابد بیمناک شده و از کشتن اینان گذشته بود.
ایران و کشورهای خارجی در زمان ناصرالدین شاه
در روزگار ناصرالدین شاه مداخلههای روس و انگلیس در ایران افزایش یافت و بسیار پیش میآمد که سران این دو دولت از شاه میخواستند که کسی را به مقامی بنشاند. برای نمونه یحیی خان مشیرالدوله در زمان امینالسلطان برای دستیابی وزارت خارجه به وزیر مختاران روس و انگلیس متوسّل شد و چون امینالسلطان ناخرسند بود پس به شاه فشار آوردند و سرانجام یحیی خان با هزار التماس میپذیرد که دو وزارت عدلیه و تجارت را بگیرد و از وزارت خارجه چشم بپوشد.
برچسبها: